صدا و سیما مچکّریم! (سفرنامه)
وقتی به مهران رسیدیم اولین غذای نذری هم پشت سرمون رسید دولت ایران برای تشویق مردم...
عدس پلوی خوش مزّه ای بود ولی آرامش قبل از طوفان،آمادگی!
بله پیاده روی اربعین شروع شد تا اومدیم بریم سوار ماشین شیم بریم مرز دیدیم نه خیر خبری از ماشین نیست خلاصه راه افتادیم دو،سه کیلومتر که بیشتر نبود ...
ظهر بود راه افتادیم یه یه ساعتی که راه رفتیم یه تابلوی سبز از دور پیدا بود اول فکر کردیم خوش آمد گویی به زائرانه بالاخره به مرز رسیدیم؟
نه زهی خیال باطل وقتی دوربینمو برداشتم و زوم کردم نه!!! (تصویر به علت ایجاد خاطره ی بد و ناامیدی در افرادی که قرار است سال دیگر بروند حذف شده)
هنوز 11 کیلومتر دیگه تا گمرک مرزی مونده بود در این جا بود که با خودم گفتم عمرا پیاده روی اربعین رو با این ساک ... بتونم به آخر برسونم
این فقط یکیشه که با کمک دو نفره حمل میشد بقیشو بین اعضای خانواده تقسیم کرده بودیم..
خلاصه بین راه بعضی چیزا بود که به انسان با دیدنشون امیدوار میشد (مگه میشد اون بتونه و ما نتونیم؟) مثل:1
یا با شنیدن صداشون:2
خلاصه راهی بود که باید طی میشد یعنی همه میرفتن تا تموم شه :
ممکنه براتون سوال پیش بیاد ربطش با موضوع چیه اینه:
بین راه وقتی داشتیم بار خودمون رو به دوش میکشیدیم هر چند دقیقه یه بار یه چیزی که همتون میشناسیدش از بالای سرمون رد میشد«بالگرد صدا و سیما»(همون هلکوپتر خودمون)
درش باز بود یکی با یه دوربین جلوش نشسته بود و از مردم فیلم میگرفت فکر کنم تنها مشکلش این بود که نکنه از اون بالا بیافته خودش نه دوربینش که از این شور مردمی فیلم میگیره
خوب بود که دوربینش زوم چندان عالی ای نداشت تا از حالت چهرهی مردم فیلم بگیره وگرنه سال بعد ...
خیلی خوب بود آمادگی خوبی برای پیاده روی بود البته دلم برای عده ای میسوخت
1. کسانی که ساک چرخ دار داشتند و ابتدا به آنها حسودیم میشد ولی در میانه های را چرخ هایش میشکست
2.برای کسانی که به امید نذری هیچ چیز با خود نیاورده بودند3
3. کسانی که بار سنگینی با خود آورده بودند و اصلا به امید نذری نبودند3 (مثل خودمان)
خلاصه تو ایران که اینقدر قحطی ماشین باشه تو عراق چه خبره؟3
1.ممکنه براتون سوال باشه پس این ماشینا چیه؟
پاسخ:اینجا قبل از حرکته تقریبا ابتدای مسیر و ضمنا این ماشینا راننده نداشت و صاحاباشون گذاشته بودن رفته بودن
ضمنا لازم به ذکر است این بندهی خدا یه ساک هم روی زمین میکشید
2.عده ای افراد بودند در میانهی راه روی یک تانکر پر آب که برای مردم تعبیه شده بود با صدای بلند شعار میدادند...
3. این قسمت را در پست بعد بخوانید
- ۹۳/۱۰/۰۳
- ۸۰۹ نمایش