کاه‌گل

بوی باران... نه کاه‌گل است که به باران رنگ و بو می‌دهد... و اینجا کاه‌گلِ فضایِ بارانیِ دنیاست

کاه‌گل

بوی باران... نه کاه‌گل است که به باران رنگ و بو می‌دهد... و اینجا کاه‌گلِ فضایِ بارانیِ دنیاست

۷ مطلب با موضوع «c یا c» ثبت شده است

جناب «اسمشو نبر»!

۰۶
ارديبهشت



# اخبار


چرا جمعه آخه؟!


به خبری که الان...

نه چند روز پیش به دستم رسید توجه کنید.

جناب آقای «اسمشو نبر»1! اعتراض خود را نسبت به برگزاری مناظره‌ها در روز جمعه اعلام کردند.

و علت اعتراض خود را سفر‌های استانی، به نمیدونم کجا آباد دانستند .

البته از شنونده‌های عزیز خواهش می‌کنیم نگران و ناراحت نباشن؛ بالاخره استودیو مناظرات «اسمشو نبری» باید افتتاح بشه و کی بهتر از آقای «اسمشو نبر».

جمعه حتما ایشون حاضر می‌شن

و علی برکت الله...

 

صد‌تایی


طبق خبری که همین امروز به دستم رسید؛

از امروز در مدارس ابتدایی مبنای آموزش درس ریاضی نظام صد، صدی است.

یعنی دیگر یکان و دهگان و هزارگان و اینها در کار نیست فقط صد، صدی.

از پشت صحنه اعلام می‌کنند؛ ظاهرا قرار است تقویم ها هم صد صدی شود.

اِاِاِ! ظاهرا تعداد روز‌های سال رو هم می‌خوان، صد تایی کنن مثلا 5 سال 300 روزی، یک سال 400 روزی. و اما به خبر بعدی...

ظاهرا از پشت صحنه چیزی رو می‌خوان به من بگن. یک لحظه. عذر خواهم.

_ نه بابا شوخی می‌کنی!

_ جان تو راست می‌گم.

بله طبق خبری که الان به دستم رسید جناب آقای «اسمشو نبر» به علت همین تغییر نظام، به نظام صد صدی. همین امروز صبح در مصاحبه با واحد خبری ما اعلام کردند؛ «من برای مشکلات اقتصادی برنامه‌ی صد روزه‌ی دیگری دارم...» البته ایشان از آن‌جایی که دستی بر پیش‌بینی دارند؛ قبلا این تغییر نظام را پیش بینی کرده و همان اوایل «اسمشو نبری»شان یک برنامه صد روزه گذاشته بودند. اما برای اینکه نگویند ایشان ساحر و جادوگر است آن را تکذیب کردند.

و الان با تغییر نظام، خودشان گفتند «برنامه‌ی صد روزه‌ی دیگر» یعنی تکذیبیّه‌ی خود را تکذیب کردند. بعله! بعله!

_حالا اینکه گفتی راسته؟

_ آره بابا اینم لینک پیش بینی جناب «اسمشو نبر»

و اینم لینک مصاحبه صبح و برنامه صد روزه‌ی جدید جناب «اسمشو نبر» 


مرد حسابی این برکت نداره!


طبق خبری که به دستم رسید؛

جناب آقای «اسمشو نبر» اولین ضبط تلوزیونی خود را نیمه کاره رها کردند.

وقتی علت را از ایشان جویا شدیم. عارض شدند که این کار برکت ندارد. این کار افتتاح نشده؛ بی برکت است.

با اصرار و تمنای مخاطبین و طرفداران ایشان، قرار شد ایشان با اینکه در سفر استانی هستند؛ به طور آنلاین دفتر ضبط را افتتاح کنند.

علی برکت الله...


1. بنده را تهدید کرده اند؛ اگر اسم آقای «اسمشو نبر» رو ببرم میان در وبلاگم رو کاه گل میگیرن. برای همین اسمشو نمیبرم.

2. بابت عکس مطلب هم؛ عرضم به حضورتون، توی گوگل سرچ کردیم «اسمشو نبر» این عکس اومد. بنده بی تقصیرم. این عکس بدون غرض و اهداف «اسمشو نبری» است. این هم لینکش که نگویید راست نمی‌گوید.


  • ۲ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۴۱
  • ۵۳۶ نمایش
  • سیدجلیل عربشاهی


از بنده که دو سال تا کنکورم مونده

به شما که 6 روز

سلام

خوبی؟

نه مطمئنا خوب نیستی. کلی کتاب مونده که هنو نخوندی.

چه خبرا؟ احتمالا خبری هم نداری. آخه میگن کنکوری ها خودشونو تو اتاق زندونی می‌کنن و بیرون نمیان و فقط درس می‌خونن. تازه شنیدم بعضی‌هاتون ابروهاشونو میزنن تا دیگه اگه بخوان هم نتونن بیان بیرون.

واقعا آدم باید عزم و اراده و غلبه به نفس رو از شما یاد بگیره. حتی شنیدم بعضی‌هاتون خودشون با دستای خودشون تلگرام‌ و بازی‌هاشونو حذف می‌کنن و یا حتی گوشی‌شونو میدن به باباشون تا بعد کنکور براشون نگه داره. البته این دسته افراد به نظر خیلی کم پیدا می‌شن؛ خب آدم از عصر ساعت 4، تا صبح ساعت 7 که یک بند نمی‌تونه درس بخونه! نه؟!

واقعا کنکوری واقعی، یعنی این؟!

یعنی اینکه لحظه لحظه‌ات کتاب باشه؟! یعنی غذات کتاب باشه؟! یعنی هر شب خواب گسسته و دیفرانسیل ببینی؟!  یعنی دشکت بالشتت و سایه‌بونت کتاب باشه؟! حرف مشاورا که میگن «دو روز بخور نون تره یه عمر بخور نون کره» درسته؟!

کنکوری عزیز! من همین دیروز رفتم در مغازه‌ فقط بخاطر تو! رفتم قیمت نون کره و نون تره رو در اوردم! جدّی می‌گم!

نون تره:1000 تومان               

نون کره: 1500 تا  1750 تومان متغیر

پدر و مادر کنکوری عزیز ما! آیا شما راضیید روزی پونصد تومن به بچه‌تون بدید؟ اگه من جای مامان بابام بودم حتما این کارو می‌کردم!

طبق آخرین خبری که به دستم رسیده لیسانس یه رشته مهندسی خوب شیش میلیونه! با این دولت کریمه مون که ظاهرا داره تورم رو میاره پایین! حتما قیمت مدرک کم میشه. حالا ما اگه بگیریم همون 6 میلیون؛ با یه حساب سر ماشین حسابی، آدم اگه روزی 750 تومان کنار بذاره؛ بعد 22 سال لیسانس دار می‌شه. البته بد نیست بگم خرج درس خوندن یه نفر تا بخواد لیسانس بگیره بیشتر از سه چهار ملیون در میاد!

کنکوری عزیز! از شما که گذشت. به فکر بچّه‌هات باش تا مثل تو نشن. از همین الان روزی 750 براشون بذار کنار. اگه از همین الان شروع کنی ممکنه بتونی سه چهار تا بچّه لیسانسه داشته باشی.



  • ۲ نظر
  • ۱۹ تیر ۹۵ ، ۱۶:۱۲
  • ۶۱۵ نمایش
  • سیدجلیل عربشاهی

فامیل شاه که باشی باید همه چیزت با بقیه فرق کند؛ نهار خوردنت، خوابیدنت، پوشیدنت، عبادتت، حج رفتنت، سنگ زدنت.

حال چه برسد به اینکه ولیعهد شاه باشی.

معنی ندارد فرزند شاه یک کشور بزرگ قدرتمند، در بین مردم راه برود. اصلاً اگر سیصد نفر محافظ هم داشته باشی امنیت ندارد که...

قدم به قدم با تکه‌ای از مشعر که در دستانشان سنگینی می‌کند می‌آیند. تکّه‌هایی که یک سال تلاش می‌کنند تا از زمین کنده شده و برای خوردن به هدف آماده شوند...

امّا سنگ‌های او از همه سنگین‌تر است؛ ولیعهد را میگویم. سنگ‌های او از همه بیشتر است؛ خیلی بیشتر از هزار و سیصد سنگ.

آمده بود تا به شیطان سنگ بزند که خودش شیطان شد.

سنگ‌ها در دست حاجی‌ها خیلی سبک شده بود، خیل سبک‌تر از وزنشان.

حاج کاظم که سال پیش رفته بود؛ می‌گفت: « به جمرات که می‌رسی سنگ‌ها خیلی سبک می‌شوند و زور تو زیاد‌تر. تا می‌توانی بلند‌تر پرتشان می‌کنی و سنگ‌ها هم بلند‌تر می‌روند.»

امّا هنوز که به آن‌جا نرسیده اند چرا سنگ‌ها سبک شده؟! نکند هدف دیگری به جز جمرات دارند؟!

جمعیّت کم کم متراکم می‌شود. آن عقبی‌ها از جلو خبر ندارند و این جلوی‌ها از پشت در بسته شده. جمعیّت متراکم، بیشتر و بیشتر می‌شود، تا جا را برای اکسیژن، تنگ‌تر کند. سنگ‌ها به زمین می‌افتند و دوباره سنگین می‌شوند و صاحبانشان سبک‌تر از هوا بلند می‌شوند و به سوی آسمان پیش می‌روند.

حالا وقت جواب است. این فاجعه تقصیر کیست؟ علّت آن همه سنگ افتاده بر زمین چیست؟ این قدرت و جهالت در کنار هم است.

نه این تنها جهالت است که آن همه سنگ را به پای لنگ حاجیان سیه چرده‌ی آفریقایی می‌اندازد. این جهل است که علّت حادثه را به گردن خدا و قضا و قدر او می‌اندازد.

و این صدای اعتراض ما به جهالت و قدرت آن‌هاست. و تا آن‌ها از چرخ قدرت پایین نیایند؛ همین است و همین...

»و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله«

 

 

  • ۱ نظر
  • ۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۳:۲۷
  • ۴۸۵ نمایش
  • سیدجلیل عربشاهی

زهتاب باشیم!

۲۲
فروردين

بند یک اساس نامه چی چی میگه؟

اینجی باس ماس... یعنی کلش باس ماس... ملکیش ماس ماس...

آقایون داداشام گفتی باشم اینجی روزی دو ساعت آب بیشتر نداره هــــا!...

عمووِوِ بیا بیشون گو اینجی باس ماس...

.

.

.

آقایون داداشام بند یک لوزان چی چی میگه؟!

انرژی هسته ای باس ماس کلش باس ماس؛ از همو اوّلم ها! باس ما بوده...

آقایون داداشام گفتی باشم؛ اینجی کل سانتریفیوژاش باس ماس هـــــــا...! گفتی باشم اینجی 19000 تا بیشتر ندره هـــــا...! به شما نمیرسه که...!

منافقین:«بذا ورداره بذاره جیبش بره دیـــگه... حلّــــه دیگه...»

عمووِوِ بیا بیشون گو جمع کنن برن... انرژی حق ماس؛ مال ماس؛ اصلاً هـــا! کلّیش باس ماس...

_با موشک سجیل از رو پشت بوم بزنمشون خِل خِل خِل خِل؟!



  • ۵ نظر
  • ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۲۲
  • ۶۱۵ نمایش
  • سیدجلیل عربشاهی

گوشواره...

۱۰
فروردين

بیش از هزار سال پیش این سپاه شمر ملعون بود که گوشواره از گوش می‌کشید و می‌دزدید...

و حالا این داعش است که گوشواره‌ی دمشق را با خاک یکی می‌کند و آن نیست؛ مگر حرم مطهّر بنت الحسین.

و تنها تاریخ است که تکرار می‌شود...


ولعن الله علی القوم الظّالمین

  • ۱ نظر
  • ۱۰ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۴۱
  • ۳۸۴ نمایش
  • سیدجلیل عربشاهی

نمی‌دانم چگونه شروع کنم... دستم می‌لغزد... از روی حرف ها می‌لغزد و به سمت حروفی می‌رود که به کلمه ای توهین آمیز ختم می‌شود...اصلاً نمی‌توانم شروع کنم و مثل همیشه همه اش از خوبی‌ها حرف بزنم،نمی‌توانم،این بار دیگر نه... مگر می‌شود نشسته باشی و از خوبی بنویسی بی آنکه به اطرافت توجّه کنی؟

می‌شود بنشینی بنویسی و اصلاً نبینی چه می‌نویسی؟... بله می‌شود،شارلی ابدو باش تا بتوانی،شارلی ابدو باش تا بتوانی از دینت،از زندگی ات،از منجی ات،بگذری و به منافعت فکر کنی... شارلی ابدو باش تا بتوانی چشمت را به روی آنچه می‌کشی،می‌نویسی و... ببندی،شارلی ابدو باش تا بتوانی منجی ات را بُکُشی،شارلی ابدو باش تا بتوانی...

آخر آدم چقدرچشمش را می‌بندد،60000 نسخه کم بود 3000000 نسخه هم اضافه اش کردید به چهار زبان زنده؟

حتی به اشتباه افتاده ایم که داعش خوبست یا بد؟ در این حرکتشان از آنها حمایت می‌کنم،خوب کردند که کاریکاتوریست را کشتند؛ اصلاً دلم...

هیچ کس مثل شما نیست... هیچ کس مثل شما نیست که برای رسیدن به منافعش دینش،منجی اش،را کنار بگذارد یا سر ببرد،حتّی داعش!چطور پنداشته اید... فکر کردید شما هم مثل ما انسانید... یا فکر کردید رهبران ما هم مثل شمایند؛کاریکاتورشان را به بدترین وجه ممکن بکشید... ها؟

کارتان به جایی رسیده به ایران پیشنهاد تشکیل گروه «من شارلی ابدو هستم» می‌دهید؟فکر کرده‌اید ما منتظر پیشنهاد شما بوده‌ایم که تا امروز تشکیل نداده‌ایم؟

نه! از بچّگی در گوش ما خوانده اند هرکه نام «محمّد(ص)» را بشنود و صلوات نفرستد بخیل ترین مردم است...

بچّگی ها،شوخی مان گرفتن گل محمّدی جلوی بینی دوستانمان بود تا مجبورشان کنیم صلوات بفرستند...

از بچّگی یاد گرفتیم حتّی به نامش هم قسم هم نخوریم که نکند اشتباه درآید...

از بچّگی یاد گرفتیم که اسم حضرت محمّد را از توی روزنامه‌هایی که قرارست با آن‌ها موشک درست کنیم دربیاوریم...

از بچّگی...

حال شما می‌گویید بیایید به او اهانت کنید... واحزناه!اگر کسی این کار را کند که...

نه،هرگز چنین کاری نمی‌کنیم؛شما چاپتان را زیاد کنید هر چقدر می‌خواهید ما «عشّاق المحمّد» یم و تعدادمان روزافزون خواهد بود،ان شاء الله.

اگر اهانت کنید به لطف و قوّه‌ی الهی،همان طور که «اسم شرینی دانمارکی» را عوض کردیم نام شما را هم از بین خواهیم برد...

والسلام...

لِقَنْبرٍ وقد رامَ أن یَشتِمَ شاتِمَهُ: مَهْلاً یا قَنبرُ! دَعْ شاتِمَکَ مُهانا تُرْضِ الرَّحمنَ وتُسخِطِ الشَّیطانَ وتُعاقِبْ عَدُوَّکَ، فَوَالذی فَلَقَ الحَبَّةَ وبَرَأ النَّسَمَةَ ما أرضَى المؤمنُ رَبَّهُ بِمِثلِ الحِلْمِ، ولا أسخَطَ الشَّیطانَ بِمِثلِ الصَّمتِ، ولا عُوقِبَ الأحمَقُ بمِثلِ السُّکوتِ عَنهُ.

- خطاب به قنبر که مى خواست به کسى که بدو ناسزا گفته بود، ناسزا گوید - : آرام باش قنبر ! دشنامگوى خود را خوار و سرشکسته بگذار تا خداى رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده و دشمنت را کیفر داده باشى. قسم به خدایى که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید، مؤمن پروردگار خود را با چیزى همانند بردبارى و گذشت خشنود نکرد و شیطان را با حربه اى چون خاموشى به خشم نیاورد و احمق را چیزى مانند سکوت در مقابل او کیفر نداد.

  • ۳ نظر
  • ۲۸ دی ۹۳ ، ۱۴:۵۹
  • ۶۰۱ نمایش
  • سیدجلیل عربشاهی

مثل شیرینی

۰۹
شهریور

خوشی زیر دلش را زده بود سری به بیمارستان واسعی زد،تا طعم تلخ غم را بچشد...

  • ۲ نظر
  • ۰۹ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۱۲
  • ۴۲۰ نمایش
  • سیدجلیل عربشاهی