کاه‌گل

بوی باران... نه کاه‌گل است که به باران رنگ و بو می‌دهد... و اینجا کاه‌گلِ فضایِ بارانیِ دنیاست

کاه‌گل

بوی باران... نه کاه‌گل است که به باران رنگ و بو می‌دهد... و اینجا کاه‌گلِ فضایِ بارانیِ دنیاست

۲۱ مطلب با موضوع «بهترین ها» ثبت شده است

خوراک غول!!!

۱۹
اسفند

غول‌های قصّه‌های مامانم اینا «آدم خوار» بودن، امّا خیالی؛ فکر کنم غول‌های قصّه‌های ما برای بچّه‌هامون باید زمین خوار، کوه خوار، دریا خوار و... باشن، امّا واقعی؛ باز جای شکرش باقیه که هنوز به آدم خواری رو نیاوردن...

  • ۱ نظر
  • ۱۹ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۴۲
  • ۳۷۹ نمایش
  • سیدجلیل عربشاهی

ذکاوت مادر

۲۱
بهمن

به خانه که وارد شد  نامه ای با پاکت کاهی در دستش بود و با صدایی بلند مادرش را صدا زد که مدیرمان این نامه را داده تا به شما بدهم بخوانی و گفته خودم نخوانمش، زود باش برایم بخوان مادر، من هم می‌خواهم بدانم.

مادر روی صندلی جوبی کنار شومینه نشست و چند لحظه به نامه خیره شد و اشک از گونه اش جاری شد؛ مادر با صدایی بلند و پر ز اندوه  می‌خواند: «این دانش‌آموز از نوابغ کشور است ما نمی‌توانیم به آموزش دهیم؛ خواهشمندیم به او در خانه آموزش دهید و دیگر او را به مدرسه نفرستید» و مادر از روی صندلی بلند شد و همان طور که میگریید به اتاقش رفت.

اشک‌های شوق مادرش بود که در آن روز بر زمین می‌ریخت؛ این تنها چیزی که در آن روز به فکرش می‌رسید.

و او در خانه به نزد مادرش سواد را آموخت...

سال‌ها بعد مادرش از دنیا رفت؛ او دیگر برای خودش مردی شده بود.

یک روز برای یادآوری خاطراتش به اتاق مادر رفت، شکافی پشت تخت روی دیوار وجود داشت و یک تکّه کاغذ، درون پاکتی کاهی به زور داخل شکاف فرو رفته بود. کاغذ را در آورد و خواند: «خانم فرزند شما به دلیل کودنی بیش از حد از مدرسه اخراج شده لطفاً دیگر او را به مدرسه نفرستید»

و این ذکاوت مادر بود که در آن روز از آن کودک هفت_هشت ساله‌ی کودن ادیسون را ساخت...

و این است مادر...

  • ۶ نظر
  • ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۵۵
  • ۴۱۱ نمایش
  • سیدجلیل عربشاهی

 آورده اند که در ازمنه‌ی قدیم کلاسی بود بر آن استادی بسی خبره در شیمی؛ که وی را اسم مندلیف بود.

ایشان پس از گذشت سال‌های مدید تلاش و پشتکار توانست عناصر را در جدولی دسته بندی نماید (لازم به ذکر است بر اساس تجربه‌های بدست آمده دریافتم ایشان کاملاً بیکار بوده)

عدّه ای ز مسوولین بلاد آمریکا به منزل ایشان رهسپار گشته تا نوبلی به ایشان ببخشند امّا...

از آنجایی که آمریکایی ها همه چیز را بر خود می‌پسندند مدّت‌ها بر آن جدول خیره شده و موی مشکل را به زور بازو از ماست جدول کشیدند بیرون و گفتند اگر جدول بر اساس جرم است چهار عنصر جا به جا قرار گرفته اند و مندلیف با صراحت تمام اذعان داشت اینطور به من اطلاع داده اند و من چه می‌دانستم در بلاد شما بر عکس ماست و همچنین با لحنی له، به او فرمودند خانه‌های خالی جدولت چیست و او گفت اینها عنصر‌هایی اند که در آینده کشف خواهند شد و ویژگی‌هایشان این است...

آمریکایی ها بدون هیچ گونه تامل و مرحمت او و جدولش را به جا گذاشته و رفتند...

شاگردان به محضر استاد حاضر شده و هر یکی از یک پاچه شروع کرده به خوردن و اصرار که بیا و جدولت را عوض بنما؛ تا که حداقل نوبل بگیری و مشهور گردی  امّا استاد، عصبانی آنها را از محضر خود اخراج کرده و فرمودند چنین شاگردانی نخواهم.

پس از مرگ مندلیف بزرگ، آمریکایی ها عدد اتمی را کشف و به همان ترتیب خوشحال از ماجرا بکوشیدند تا جدولی به نام خودشان ثبت نمایند که زهی خیال باطل که به کاهدان زده اند و این جدول را همان طفل مندلیف قبلاً کشف کرده و حتّی عناصری هم که تازه پیدا شده بودند در جا‌های خالی جدول او جای می‌گیرند؛ در اینجا بود که آمریکا برای اوّلین و آخرین بار دست به انسانیّت زد و جدول را به نام مندلیف بزرگ ثبت نمود.


خواهشمندیم از او درس گرفته و به حرف هر کسی گوش نداده و دهان بین نباشید و بر تصمیم خود پابرجا بمانید.

  • ۰ نظر
  • ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۳۹
  • ۳۷۷ نمایش
  • سیدجلیل عربشاهی

سیر گردش شبکه های تلوزیونی تو خونه‌ی ما :

وقتی کنترل دست بابامه (شبکه‌ی یک و شیش و 20(اخبار)) البته خدا رو شکر می‌کنم که بابام انگلیسیش خیلی فول نیست و گرنه مجبور بودیم شبکه‌ی 17 رو هم به لیست اضافه کنیم.

وقتی کنترل دست مامانمه (شبکه‌ی تهران (خانه‌ی مهر) شبکه‌ی آی فیلم و جام جم (اونم یکی از برنامه هایی که آموزش آشپزی و ... داره))

وقتی دست خواهرمه (شرمنده هیچ وقت کنترل دست خواهرم نمی‌رسه)

وقتی دست منه (نمایش و سه و ورزش)

از وقتی مسابقات اینچئون شروع شده ما هممون به وحدت رسیدیم و زدیم شبکه‌ی سه.

بالاخره میگن هر اتفاقی دلیلی داره و از لحاظ من دلیل برگزاری مسابقات اینچئون اینه!

افزایش وحدت خانواده


  • ۲ نظر
  • ۰۵ مهر ۹۳ ، ۱۴:۳۶
  • ۳۰۷ نمایش
  • سیدجلیل عربشاهی

درد

۰۹
شهریور

درد را فقط خود درد درک می‌کند با دال می‌آید و در خود فرو می‌ریزد «ر» فقط وسیله است تا آن را طولانی تر کند،

شاید راستای نگاه یک کودک 

روز بی پایان مادر

اصلا مادر به همان ختم می‌شود... 

مادر فقط دال آخر را ندارد و آن هم به خاطر این است که ...

وگرنه می‌شد مادرد که در ادبیات به اضافه‌ی مقلوب معروف است

بله مادر تمام درد های ماست

او همه را در خود فرو می‌ریزد

  • ۳ نظر
  • ۰۹ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۲۲
  • ۳۲۳ نمایش
  • سیدجلیل عربشاهی

مثل شیرینی

۰۹
شهریور

خوشی زیر دلش را زده بود سری به بیمارستان واسعی زد،تا طعم تلخ غم را بچشد...

  • ۲ نظر
  • ۰۹ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۱۲
  • ۴۲۲ نمایش
  • سیدجلیل عربشاهی

چرا خاک؟

۲۶
مرداد

چرا همیشه وقتی بدبخت می‌شویم ویا از کاری خجالت زده می‌شویم،می‌گوییم خاک بر سرم شد 

تفسیر های من از این جمله

1)دیده اید به دیگ خاک میمالند تا در زمان پخت و پز سیاه نشود،در واقع انسان می‌گوید خاک بر سرم تا بعدش رویش سیاه نشود و نگوید روم سیاه.

2)انسان وقتی کار اشتباهی انجام می‌دهد از خجالت آب می‌شود و می‌تواند به هر جایی روانه شود و می‌گوید خاک بر سرم که حداقل گل شود که مثل مرد سر جایش بماند.

3)انسان از خاک است و وقتی کار اشتباهی انجام می‌دهد از خجالت کوچک می‌شود و می‌‍گوید خاک برسرم تا بر او اضافه شود و کوچک نماند.

4)این کلمه دو وجهی است و طرف مقابل فکر می‌کند به خود توهین کرده ای ولی در واقع،مورد اوّل.

وهزار دلیل دیگر که جایش نیست بگویم

  • ۲ نظر
  • ۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۳۰
  • ۳۱۶ نمایش
  • سیدجلیل عربشاهی

این روزای تابستون گفتم حرفی هم از میوه هاش بزنیم

بچه ها خوردن هلو خیلی کیف داره نه؟ همش آبه! اصلا از قدیم میگن هلو (با صرف نظر از دانه) بپر تو گلو!

اما عربا همه چیشون از خلق خدا بدره حتما میگی چه ربطی داره؟ بخون تا بهت بگم

تو ادبیات خیلی از جاهای جهان حرف(خ) نشانه ی خشنی و خصومت و ... میده مثلا فردوسی تو خیلی از شعراش که پای جنگ در میونه حرف (خ) رو تکرار کرده مثال:بماند برای بعد

ولی حالا نمی دونم چرا عربا به هلو میگن (خوخ) میگی نه پشت رانی هلویی که تو دستته رو ببین

حتی انگلیسیا عقلشون رسیده بهش میگن (بیـــــــــچ) اما شما... البته انگلیسیا حرف (خ) ندارن وگرنه از اونام بعید نبود

  • ۰ نظر
  • ۲۸ تیر ۹۳ ، ۲۲:۱۸
  • ۳۲۰ نمایش
  • سیدجلیل عربشاهی

ظریف!!!

۲۸
تیر

امشب ظریف ما با آمریکایی ها یکرنگ بود اشتباه نکنید ظریف وزیر خارجه رو نمیگم خدای نکرده ظریف والیبالیستو میگم

البته اونم کم از هم رنگی نداشت دیدین چه همه امتیاز به اونا داد بابا والیبالیست رو میگم  


گزینه های ما هنوز روی میزه

برای اونایی که بازی رو ندیدن(لباس ظریف همرنگ لباس تیم حریف بود)

  • ۴ نظر
  • ۲۸ تیر ۹۳ ، ۲۱:۴۴
  • ۴۰۸ نمایش
  • سیدجلیل عربشاهی

بله اشتباه نکنین ساقی

من بنده ساقی ملقب به ساقیا که بار ها سعدی و حافظ و مولانا و... مرا در شعر خود چه برای برقراری وزن و یا حتی قافیه و چه برای مِی یاد کرده اند معترضم که چرا دیگر به علت ظهور اسلام و پدیدار شدن آبمیوه های سان استار و ساندیس و ... کسی یاد از ما نمیکند و به جای اینکه به میخانه‌ی شهرشان مراجعه کند به راحتی حتی با زیر پوش می‌رود از وسر کوچه‌یشان می‌خرد

بابا به مسؤولینتون بگین رسیدگی کنن

 

 

والسلام

  • ۱ نظر
  • ۲۳ تیر ۹۳ ، ۱۲:۰۴
  • ۲۸۳ نمایش
  • سیدجلیل عربشاهی